آرامشی از جنس درد
دنیای ما آدمها مالامال از درد و اندوه و غم و غصه است. انسانها همگی در زندگی خود همواره به دنبال خوشبختی میگردند، غافل از اینکه خوشبختی دقیقا همان چیزی است که خداوند آن را بر روی زمین قرار نداده و تلاش آدمی تا روز موعود بینتیجه خواهد ماند.
خوشبختی یا همان آرامش حقیقی، جایی فراسوی نگاه کوتاه بین ماست.
انسان در میان حوادث و تنگناهای دنیا بهمثابه فردی نابینا در میانه طوفانی سهمگین میماند که توان گریز ندارد و کاری بهجز صبر و نگهداشتن جوانه امید در دلش نمیتواند انجام دهد. گهگاه آدمی به میانه این طوفانهای پیاپی وارد میشود و دمی کوتاه خود را فارغ از هرگونه درد و غم و اندوه میبیند و اینگونه میپندارد که دیگر دوران درد و رنج پایانیافته و او به خوشبختی دستیافته است، غافل از اینکه دیواره سهمگینی از بلایای دنیای هزار رنگ در پیش روی اوست. و جالبتر از همه اینکه این انسان ضعیف و ناتوان و کوتهنظر تا اندکی از غصهها فاصله میگیرد، سر به طغیان میگذارد و برای خدایش گردن کشی میکند.
حال اگر دل به آسمان بسپاری، صدای خنده فرشتگان را خواهی شنید که عرش را فرا گرفته و خدا را میبینی که با لبخندی ملیح به این مخلوق کوچک خود مینگرد که اینک ادعای بزرگی میکند.
از کاربران نیستم، فقط دنبال می کنم از همون شماره های اول که هنوز گرفتار خط قرمزها و بی سیاستی ها نبود.
اما حرف دل؛ خیلی وقتِ گوش گم شده....