صدای افکار من!

لذت بیان احساست و خاطرات واقعا زیباست ... من هم در این لذت سهیم میشم.

صدای افکار من!

لذت بیان احساست و خاطرات واقعا زیباست ... من هم در این لذت سهیم میشم.

من و امام رضا و یه حال خوب

پنجشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۴۵ ب.ظ


همیشه سر نمازهای یکی در میونم، به لطف جناب شیطان، انواع و اقسام فکرها و خاطرات و راهکارهای استراتژیک میاد سراغم و جالبتر اینکه هروقت میشنیدم مثلا فلانی خواب امام رضا رو دیده یا فلانی با حضرت زهرا ارتباط گرفته یا فلانی از امام زمان اینجوری حاجت گرفته، ناخودآگاه ناراحت میشدم، میگفتم چرا کسی سراغ من نمیاد، از این داستانایی که یهو آدم رو از این رو به اون رو میکنه.

البته این رو قبول دارم که ایراد از خودمه

 چشم ناپاک نمیتونه تجلی حق رو ببینه و گوش پر از صدا دیگه ندای حق رو نمیشنوه


اما امروز یه حس و حال دیگه ای پیدا کردم


داستان از این قرار بود که یه بنده خدایی به ما التماس دعا گفته بود و خودم هم که هوس کرده بودم برم حرم سفید پوش رو ببینم

باعث شد امروز ظهر راه افتادم به سمت حرم

و البته همونطور که حدس زده میشد به نماز جماعت نرسیدم

:)


بهرحال رفتم داخل و بعد از کلی سلام و صلوات و ذکر حاجت التماس دعا گفته ها

یه گوشه پیدا کردم و وایستادم به نماز


مثل همیشه، هر از چند گاهی یه فکری از توی سرم رد میشد

هر چند دیگه بهشون عادت کرده بودم اما با خودم گفتم اینجا که دیگه اثری از جناب شیطان نیست

پس مشکل از خودمه و اینهمه گناه این مخلوق خدا رو الکی میشستم


خلاصه اینکه مثل همیشه نماز ظهر رو خوندم 

نه معجزه ای، نه نوری، نه ندایی

البته دنبال این چیزا هم نبودم خداییش


تا اینکه به قنوت نماز عصر رسیدم

همونطور که مثل همیشه دعامو از حفظ میخوندم یهو یه فکر از ذهنم رد شد

یه فکری شبیه یک صدا که بهم گفت

.

.

" آهای، آسد حمید" 

.

"میدونی چرا اون حاجتی رو که چند ماهه میخوای ، بهت نمیدم"

.

" آخه تو فقط وقتی کارت به من گیر میکنه و حاجت میخوای اینجوری میای سراغم"

.

" ازم ناراحت نباش، آخه چیکار کنم، من که برای دیدن تو راه دیگه ای ندارم"

.

" هم دلم نمیاد تو رو توی سختی بندازم که بیای پیشم، هم دلم تنگ میشه از این همه بی معرفتیات"

.

.

.

همه اینها توی چند لحظه اومد و گذشت، اولش توجهی نکردم، بعد یهو بخودم اومدم

تا حالا نشده بود که توی افکارم از طرف خدا با خودم حرف بزنم

با خودم گفتم اگه یک درصد واقعا یه ندای کوچک از سمت خدا بوده باشه چی


یعنی واقعا خدا آدمی مثل من رو اینقدر دوست داره



دیگه اشکی بود که سرازیر شد


چه دردی داشت دلم


از این همه نارفیقی

از این همه بی معرفتی


نظرات  (۴)

۱۶ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۱۵ روشــنا ...
نوش جونتون این حال خوب
التماس دعا اقا سید...
Answer:
ممنون
محتاجیم به دعا
:)
۱۵ بهمن ۹۵ ، ۰۶:۵۲ منتـــظر المـهـدی۳۱۳
ای جانم مولا آخ چقدر دلم هواتو کرده ، روزی که با دست عشق به
 پیکرم جان زدند حواله ی قلبم و به اسم سلطان زدند

در حریم حرم امام رئوف به یاد رو سیاهان باشید لطفا .... 
Answer:
از طرف همه نائب الزیاره بودم، اگه قبول باشه

شما هم ما رو از دعای خیرتون بی بهره نکنین
قبول باشه زیارتتون :)
منم چند وقته که تا دلم میگیره و قصد زیارت میکنم، امام رضا نمی طلبن. یحتمل قصور از منه والا رحمت این خاندان مثل بارون رو سر همه مبیاره، این منم که با گناهام جلوی ریزش نعمتو گرفتم.
خیلی درد داره اینکه بخوای ولی حاجت روا نشی! 
به حال اون لحظتون غبطه میخورم. 
Answer:
یه یاعلی بگین و راه بیفتین
مهر امام رضا اونقدر زیاده که مطمئنا کسی نمیتونه جلوی وصال شما و آقا رو شمارو بگیره
وقتی رسیدین ، مارو از دعای خیر خودتون بی بهره نکنین
:)

مرد که گریه میکنه کوه که غصه میخوره

یعنی هنوزم عاشقه یعنی دلش خیلی پره

آدم که زخمه قلبو با نمک دوا نمیکنه

عشقشو تویه خلوتش شما صدا نمیکنه

وقتی تو غمگینی خیلی غم انگیزم

همدرد پاییزم همراه این برگا اشکامو میریزم

اشکامو میریزم

شبیه تو هر کی که زیر باروونه

شدم یه دیوونه که از تو میخونه دلم زمستونه

دلم زمستونه

.......

نمی دونم چرا یاد این شعر افتادم، شایدم بی ربط باشه

Answer:
کاش ناشناس پیام نمیدادین
اما ممنون از اینکه مطلب رو خوندین
شعر شما هم خیلی چسبید
:)

Post a comment

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی