صدای افکار من!

لذت بیان احساست و خاطرات واقعا زیباست ... من هم در این لذت سهیم میشم.

صدای افکار من!

لذت بیان احساست و خاطرات واقعا زیباست ... من هم در این لذت سهیم میشم.

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حرم سفید پوش» ثبت شده است


همیشه سر نمازهای یکی در میونم، به لطف جناب شیطان، انواع و اقسام فکرها و خاطرات و راهکارهای استراتژیک میاد سراغم و جالبتر اینکه هروقت میشنیدم مثلا فلانی خواب امام رضا رو دیده یا فلانی با حضرت زهرا ارتباط گرفته یا فلانی از امام زمان اینجوری حاجت گرفته، ناخودآگاه ناراحت میشدم، میگفتم چرا کسی سراغ من نمیاد، از این داستانایی که یهو آدم رو از این رو به اون رو میکنه.

البته این رو قبول دارم که ایراد از خودمه

 چشم ناپاک نمیتونه تجلی حق رو ببینه و گوش پر از صدا دیگه ندای حق رو نمیشنوه


اما امروز یه حس و حال دیگه ای پیدا کردم


داستان از این قرار بود که یه بنده خدایی به ما التماس دعا گفته بود و خودم هم که هوس کرده بودم برم حرم سفید پوش رو ببینم

باعث شد امروز ظهر راه افتادم به سمت حرم

و البته همونطور که حدس زده میشد به نماز جماعت نرسیدم

:)


بهرحال رفتم داخل و بعد از کلی سلام و صلوات و ذکر حاجت التماس دعا گفته ها

یه گوشه پیدا کردم و وایستادم به نماز


مثل همیشه، هر از چند گاهی یه فکری از توی سرم رد میشد

هر چند دیگه بهشون عادت کرده بودم اما با خودم گفتم اینجا که دیگه اثری از جناب شیطان نیست

پس مشکل از خودمه و اینهمه گناه این مخلوق خدا رو الکی میشستم


خلاصه اینکه مثل همیشه نماز ظهر رو خوندم 

نه معجزه ای، نه نوری، نه ندایی

البته دنبال این چیزا هم نبودم خداییش


تا اینکه به قنوت نماز عصر رسیدم

همونطور که مثل همیشه دعامو از حفظ میخوندم یهو یه فکر از ذهنم رد شد

یه فکری شبیه یک صدا که بهم گفت

.

.

" آهای، آسد حمید" 

.

"میدونی چرا اون حاجتی رو که چند ماهه میخوای ، بهت نمیدم"

.

" آخه تو فقط وقتی کارت به من گیر میکنه و حاجت میخوای اینجوری میای سراغم"

.

" ازم ناراحت نباش، آخه چیکار کنم، من که برای دیدن تو راه دیگه ای ندارم"

.

" هم دلم نمیاد تو رو توی سختی بندازم که بیای پیشم، هم دلم تنگ میشه از این همه بی معرفتیات"

.

.

.

همه اینها توی چند لحظه اومد و گذشت، اولش توجهی نکردم، بعد یهو بخودم اومدم

تا حالا نشده بود که توی افکارم از طرف خدا با خودم حرف بزنم

با خودم گفتم اگه یک درصد واقعا یه ندای کوچک از سمت خدا بوده باشه چی


یعنی واقعا خدا آدمی مثل من رو اینقدر دوست داره



دیگه اشکی بود که سرازیر شد


چه دردی داشت دلم


از این همه نارفیقی

از این همه بی معرفتی


۴ Comments ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۴۵
AsedHamid