آوار
شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۳۷ ب.ظ
در کشاکش درد و رنج!
در آستانه تحمل من
دیوار بزرگی آماده تخریب است ، اما نمیداند از کجا باید شروع کند.
تمام بهانه ها جور است
آب شور دریای سوزان قلبم ، پای دیوار را سست کرده
و خاطره آن نگاه ، هر بار پتک میشود بر بدن نحیف آجرهای گلی.
اما هنوز ایستاده است ،
نمیداند از کجا باید شروع کند.
انگار به جایی خیره مانده!
شاید هنوز شوکه از دیدن برق لبخند تو بر لبان دیگریست!
آماده تخریب است ، اما دیگر هیچ چیز نمیداند!
بی هیچ حرکتی ،
بی اختیار ،
دیوار نگاه میکند!
موفق باشید